
گفتگوی خواندنی با پروفسور علی اکبر فرهنگی
صبح یک روز بهاری مهمان لبخندهای گرم بنیان گذار مدیریت رسانه ایران بودیم. گرچه خود او این تعبیر را با تواضع نمی پذیرد اما دانشجویان و دانش آموختگان عرصه ی رسانه بر این امر واقفند.
پروفسور علی اکبر فرهنگی که اکنون به آستانه 70 سالگی رسیده است با سرزندگی خاصی سخن مي گوید. گرچه کسالت چندماه گذشته او بسیاری از اهالی رسانه و فرهنگ کشور را نگران نموده بود اما در سیمای او اثری دیده نميگردد مگر عشق به کار و فعالیت.
لبخند از چهره اش لحظه ای رنگ نمي باخت و این به ما جسارت بیشتری می داد که سوالات بیشتری بپرسیم و ساعاتی طولانیتر از محضر او استفاده نماییم.آنچه می خوانید حاصل این گفتگوی شیرین همکاران ما در مجله دانش رسانه است که فراتر از مصاحبه های رسمی و پرداختن صرف به بعد علمی؛ به علایق، امور شخصی، خاطرات و تفریحات او نیز می پردازد.
کمی از تاریخچه مدیریت رسانه در جهان بگویید.
رشته مدیریت رسانه همانطور که مستحضر هستید رشتهاي جدید و interdisciplinary (میان رشتهای) است .این رشته در خود غرب هم نوپاست و سابقهاش به بیش از بیست سال نميرسد.
میتوان گفت دانشگاههایی که آمدند این رشته را بنیان نهادند دانشگاههای بزرگی بودند که رشتههای مختلفی چون جامعه شناسی ،مدیریت و ارتباطات و غیره را باهم داشتند، و در نهایت با ترکیبی از اینها رشته مدیریت رسانه را پدیدار کردند بنابراین، این رشته و بالطبع فارغالتحصیلانش هنوز جوان هستند. رشتههای جدید، نظریهپردازانش هنوز خیلی زیاد نیستند و در نهایت باید منتظر باشیم تا در آینده بهتدریج اسامی بیشتری مطرح شوند.
در حال حاضر بیشتر کدام دانشگاهها در دنیا این رشته را دارند و صاحبنظران مطرح آن چه کسانی هستند؟
تعداد انگشتشماری در دانشگاههای ایالات متحده امریکا، انگلیس و دانشگاههای اروپای شمالی مخصوصا سوئد این رشته را دارند و افرادی نظیر پروفسور البران (Albarran)، خانم لوسی کونگ (Kung) و عدهای دیگر که سال به سال دارند اضافه ميشوند و تاثیرشان را در ادبیات این رشته مشاهده ميکنیم.
روند شکلگیری رشته مدیریت رسانه در ایران را تشریح بفرمایید.
رشته با یک سلسله نشست بین دانشگاه تهران و معاونت آموزشی صدا و سیما شروع شد، در آن زمان که بنده در دانشگاه تهران بعنوان معاون پژوهشی و رییس گروه مدیریت دولتی انجام وظیفه ميکردم این نشستها شروع به شکل گرفتن کرد، منتهي ذهنیت این قضیه برای شخص من از سه چهار سال پیش از آن مطرح شده بود و بنده در سمینارهای مختلفی که در صدا و سیما یا جاهای دیگر داشتم این موضوع را که یک همچین رشتهای هست و باید در ایران نیز باشد را طرح کرده بودم.
یک مقطعی به هر صورت ما روزنامههای متعددی داشتیم؛ روزنامههای زیادی ميآمدند و بسته ميشدند و باز روزنامههای دیگری ميآمدند و همینجور این تلاشها و کنکاشها ادامه داشت، در آنزمان من به این ذهنیت رسیده بودم که اگر یک کسی با ذهنیت مدیریت رسانه بیاید و بخواهد این منابع و سازمانها را اداره کند نتیجه خیلی بهتر خواهد بود
عذر ميخواهم آقای دکتر، چه سالی بود؟
اینها مربوط به سال 1375 و این حدودهاست، اما در سالهای 77 و78 بود که ما یک نشستهایی را شروع کردیم در صدا و سیما و دانشکده مدیریت دانشگاه تهران. صدا و سیما در دوره آقای لاریجانی خیلی علاقمند بود که مقطع دکتری این رشته را راهاندازی کند و این برنامهاي را هم که ما تدوین کردیم برای آنجا بود، منتها بعد، برنامه وقتی به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید وزارت علوم تاکید کرد که آنچه تدوین شده باید در یک دانشگاه بزرگ انجام بگیرد؛ در واقع همان دانشگاهی که رشتههای مختلف را داشته باشد (دانشگاه مادر)، و در نهایت دانشگاه تهران را انتخاب کردند و بنابراین قرار بر این شد که دورهي اول را دانشگاه تهران شروع بکند و خوشبختانه فکر میکنم سال 1379 بود که ما شروع کردیم به دانشجو گرفتن در دانشگاه تهران و دانشجویان شروع به کار و فعالیت کردند.
مقطعی بود که پذیرش دکترا را شروع کردید.
بله، اصلا از دکترا شروع شد، تازه 4 سال، 5 سال بعد از پذیرش دکتری، دوره کارشناسی ارشد شروع شد و در آنزمان مجددا برنامهاي تهیه و ارسال شد و دانشگاه تهران و صدا و سیما دوره ارشد را هم آغاز نمودند.
آقای دکتر،تاریخچهاي از تاسیس این رشته در ایران را فرمودید،اما چه چالشها و مشکلاتی در ابتدای شکلدهی این رشته بود ؟چه افرادی، حالا چه مثبت و چه منفی نقش داشتند؟
عرض شود به حضورتان که ببینید ابتدا مخالفتها از درون خود دانشکده مدیریت شروع شد یعنی بسیاری از همکارانی که در آن دوره بودند اعتقادشان بر این بود که این رشته نميتواند رشته خوبی باشد و میگفتند بیخود دارید پخش و نشر ميکنید و ما یک تعداد اعضای هیئت علمی محدودی را داریم و این اعضایمان هم در همین چارچوب فعلی بیشتر نميتوانند فعالیت بکنند. بنابراین ميشود گفت مرتبا این مخالفتها در این راستا وجود داشت.خوشبختانه از یکطرف با تلاش خود بنده و از طرف دیگر رئیس وقت دانشکده (آقای دکتر تسلیمی) این رشته راهاندازی شد و دیگر مشکلی از طرف دانشکده به آن صورت نداشتیم. از سوی دانشگاه هم در ابتدا مخالفتهایی بود که خود بنده باز رفتم آنجا و موضوع را تبیین کردم و مشکل برطرف شد.خارج از این موارد قبل از اینکه اصلا ما برای گرفتن دانشجو اقدام بکنیم برای خود برنامه هم کلی گرفتاری داشتیم.برنامه را بعد از اینکه ما نوشتیم شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیونهای مختلفی مثل شورای برنامهنویسی که اینها را ميدیدند به هر صورت بایستی رویش نظر ميدادند و نهایتا خود بنده رفتم آنجا و از برنامه دفاع کردم و سر آخر پذیرفتند که این رشته ميتواند رشته خوب و موفقی باشد.
تعریف شما از ماهیت مدیریت رسانه چیست؟ و چه تفاوتی بین مدیریت ،ارتباطات و مدیریت ارتباطات با مدیریت رسانه ميبینید؟
ببینید، توی اسم کاملا مستتر است.مدیریت ارتباطات یک گسترهي وسیعتری را در بر ميگیرد .ارتباط میان فردی و گروهی و همهي اینها را در بر ميگیرد، در حالیکه مدیریت رسانه بیشتر ميآید در قلمرو ارتباطات جمعی و بنابراین در یک گسترهي کاملا جمعی و اجتماعی هست که مدیریت رسانه تعین و بودن خودش را به اثبات ميرساند.
اگر بخواهید مدیریت رسانه را در یک جمله تعریف کنید چه ميگویید؟
مدیریت رسانه عبارتست از استفاده عقلایی و بهینه از رسانههای در دسترس در جهت دستیابی به اهداف معین.
رابطهي ما در ایران با اساتید صاحب نام این رشته در دنیا در چه حد است؟ آِیا در ترجمهي همزمان آثارشان در ایران موفق بودهایم؟
همزمان که نبوده، ولی با یک تاخير نسبی یکی دو ساله چرا موفق بوده است مثلا کار خانم کونگ را خود من ترجمه کردهام یا کار پیکارد را همکاران ما ترجمه کردهاند،یا کار البران را آقای دکتر حسینی دانا زحمتش را کشیده است.
فاصلهي ما را با آنها چقدر ميبینید با توجه به اینکه عمر رشته خیلی کوتاه بوده است؟
من اگر حمل بر خود ستایی نشود، ميخواهم بگویم خیلی زیاد فاصله نداریم.البته آنها از یک جهاتی در وضعیت بهتری قرار دارند چون امکانات بیشتری در اختیارشان هست ولی درابعاد نظری قضیه، ما در چیزی از آنها کمتر نیستیم؛ یعنی در واقع شما اگر الان بیایید و به استادهای ما نگاه کنید، اساتیدی که در این رشته دارند زحمت ميکشند، میبینید که مبانی نظریشان کمتر از آنها نیست.
چه باید بکنیم که ارتباط اساتید، دانشجویان و دانشآموختگان این رشته با کانونهای رسانهاي بیشتر شود؟
تشکیل انجمن؛ الان بنده دارم فکرش را ميکنم که تحت عنوان انجمن دستاندرکاران مدیریت رسانه یا صاحبنظران مدیریت رسانه انجمنی را تشکیل دهیم، این انجمنها خیلی خوب ميتوانند کار بکنند .همچنین بودن ژورنالهای علمی، این «دانش رسانه» که شما دارید بیرون ميآورید از یک جهت ميتواند کمک بکند و ارتباط را با تودهي مردم ایجاد بکند؛ از طرف دیگر باید بین متخصصین هم این پیوند را بتوانیم ایجاد بکنیم.
به نظر شما سرفصلهای ارائه شده در دورههای کارشناسی ارشد و دکترا متناسب شرایط روز هست؟ و آیا پس از گذشت تقریبا یک دهه از شکلگیری این رشته در تغییر سرفصلها ضرورتی احساس نميکنید؟
البته،من فکر ميکنم که یک بازنگری مجدد باید بشود و با مسائل روز هماهنگ شود و معتقد هستم که ما یواش یواش بایستی بیاییم گرایشهایی را تعریف کنیم چون الان رشته مدیریت رسانهاي که ما در دکترا و کارشناسی ارشد داریم خودش بصورت یک گرایش دارد مطرح ميشود، در حالیکه من اعتقادم این هست که این رشته ميتواند گرایشهای مختلفی را داشته باشد یعنی اگر قرار باشد که بیاید و برنامه تغییر بکند قسمت Broadcasting اش یعنی مدیریت رسانهي تصویری و صوتی ،باید بیاید جدا شود.رسانههای مکتوب نیز باید به شکل دیگری مطرح شود، ما معمولا آنجا خیلی زیاد وزن نگذاشتهایم و باید به آن نیز توجه نمود. یک مشکل دیگری که ما الان داریم آنست که کاهش شدیدی در واحدها نسبت به برنامه اولیهاي که ما داده بودیم پیش آمده و دوره دکترای ما از 44 واحد به 18 واحد رسیده است که این خود به خود منجر به حذف بسیاری از دروس، مثلا مبانی فلسفی و بعضی واحدهای دیگر شده است که از نظر بنده اینها برای رشته مدیریت رسانه بسیار واجب بود و ما ناچار شدیم به دلیل تقلیل واحدها این دروس مهم را حذف کنیم و دیگر برنامه آنطور که ميبایست نباشد؛ من تصورم بر این هست که بایستی یک بازنگری مجدد صورت بگیرد.
آقای دکتر نميدانم خود شما موافق هستید یا نه ؟ما در اکثر مسائل رسانهاي مان از زمانی که صورت مسئله شکل ميگیرد تا زمانی که ميخواهیم راه حلاش را پیدا کنیم یک زمان خیلی زیادی صرف ميشود و در این میان رشته مدیریت رسانه ميتواند نقش مهمی ایفا کند که ما این سرعت برطرف کردن مشکلات را به روز بکنیم. به نظر شما چرا با وجود این واقعیت، ما شاهد کم لطفیهایی نسبت به این رشته هستیم؟ این اهمالها حالا یا از طرف نهادهای رسانهاي بزرگ در کشور، وزارت علوم و یا جاهای دیگر، در مواردی چون تاخیر در تشکیل گرایشها و همچنین محدودیتها در پذیرش دکترا که برای این رشته بوجود آمده، چه دلایلی دارد؟
ببینید اینها بر ميگردد به عدم شناخت ببخشید من اینجور مطرح ميکنم؛ یک گرفتاری که ما داشتهایم و داریم اینست که کسانی خودشان را متولی «مدیریت رسانه» ميدانند که الان در رسانهها حضور دارند و کار ميکنند. مثلا فرض بفرمایید که در صدا و سیما عزیزانی هستند که دکترا گرفته اند در رشتههایی چون جامعهشناسی،علوم سیاسی، در رشتههای تکنولوژی و امثالهم ؛اینها خودشان را ذی نفع ميدانند و چون در صدا و سیما و واحدهای بزرگ کار ميکنند تصورشان این هست که حالا مدیریت رسانه با اینهاست. در حالیکه رشته مدیریت رسانه همانطور که قبلا اشاره کردم interdisciplinary (میان رشتهای) است یعنی کسی که وارد این رشته ميشود بایستی یک پا در جامعهشناسی و رشتههای دیگر مشابه داشته باشد و در عینحال یک پا در مدیریت، بویژه باید پایه اش، پایه مدیریتی باشد.چون اصلا جنس، جنس مدیریتی است و یا اقتصادی؛که ما اینها را کم داریم، و در نتیجه افرادی که ميآیند و در این زمینهها تصمیمگیر ميشوند چون متاسفانه آن بینش مدیریتی را به آن معنا ندارند فکر ميکنند که دروس هم باید بیاید برود در آن چارچوب تکنولوژیک و مسائل حول آن و آنچه که خود سازمان الان مشغول انجامش است در حالیکه بخش عمده اینها که الان محل اشکال ماست و به آن توجه نميشود و اصلا ما صحبتمان روی اینهاست بحث اقتصاد رسانه ،مدیریت استراتژیک رسانه و سیاستگذاری برای رسانه است.به علت اینکه اینها مورد غفلت قرار گرفته نتیجه این ناکارآمدی در رسانههای ماست و در عوض ميآیند و ميگویند این رشته نميتواند جواب دهد.
ارزیابی شما از جایگاه رسانههای ایران چیست و آیا رسانههای ما به اندازهاي رشد کردهاند که در آینده از فارغالتحصیلان این رشته در مصادر مدیریتی استفاده کنند و آیا در حال حاضر اینگونه هست؟
نه، الان که خوب بیشتر رسانههای ما دارد توسط آدمهای غیر مدیریت رسانهاي اداره ميشود چه در عرصه رسانههای دیداری و شنیداری و چه رسانههای مکتوب ؛و شاید بشود گفت هنوز آن جایگاهها و پستها را هنوز فارغالتحصیلان رشته مدیریت رسانه پیدا نکردهاند. و البته فعلا بخصوص در مقطع دکتری، میتوان گفت که ما داریم کادرسازی ميکنیم یعنی استاد تحویل ميدهیم.که انشاالله در آینده بتوانند اینها افرادی را بیاورند و در آن جایگاهها بنشانند.اما کار حرفهاي مدیریت رسانه در واقع بایستی توسط کارشناسهای ارشد ما صورت بگیرد.تصور بنده این هست که در آینده فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد مدیریت رسانه بایستی پستهای مدیریتی سازمانهای رسانهاي را به عهده بگیرند. به هر حال اگر این سازمانها بخواهند اقتصادی اداره بشوند و البته درست اداره بشوند.
به نظر شما چه باید کرد که کانونهای رسانهاي و سیاستگذاران اهمیت این موضوع را متوجه بشوند؟
باید 2 کار انجام داد. یکی اینکه از این طرف، یعنی خود ما صلای این را در بدهیم که یک چنین رشتهاي، با چنین قابلیتهای ویژهاي، وجود دارد و از طرف دیگر فارغالتحصیلهای ما آرام آرام نشان بدهند که واقعا ميتوانند گرهی از گرهها بگشایند.
من دقیقا ميخواهم این نکته را در مورد علم مدیریت خدمت شما بگویم. ما قبل از انقلاب هم البته دانشکده مدیریت را داشتیم ولی در واقع آنزمان فقط در سطح مدیریت دولتی و بازرگانی بود و آنهم در سطح لیسانس، ولی فوق لیسانس و دکتری نبود. خوب بعد از انقلاب یک تعداد از اساتیدی که پیشکسوتان و قدیمیها بودند یواشیواش شروع به ترویج و آموزش رشته مدیریت در جامعه کردند. ابتدا وقتی ما ميآمدیم برای آموزش مخصوصا در سازمانها، مدیران سازمانها و بنگاهها خیلی زیاد راغب نبودند به این مسئله، اما بهتدریج اینها دیدند که این آموزشها بسیار موثر است و امروز کار به جایی رسیده که بنده بدون اغراق بتوانم به شما بگویم رشتههای گوناگون و متعدد مدیریت پر طرفدارترین رشتهها در سطح کشور هستند؛ ازMBA ، مدیریت بازرگانی ،مدیریت دولتی و مدیریت صنعتی تا اکنون مدیریت رسانه. اتفاقی که افتاده این هست که این قیچی دو دم ،یعنی از یکسو آموزش و از سوی دیگر فارغالتحصیلان اینها که آمدند و در جامعه جذب شدند به هر حال یک معجزاتی را بروز دادند و مردم و جامعه فهمیدند که علم مدیریت و فارغالتحصیلانش به کارشان ميآید.
چه چشماندازی را برای آینده این رشته ميبینید؟
ببینید، من مثل روز برایم روشن است که در آینده این رشته، رشتهي بسیار پرطرفداری خواهد بود و دلیلش هم این هست که رسانهها در زندگی مردم نقش کلیدی ایفا ميکنند چه رسانههای دیداری و شنیداری ،چه رسانههای اجتماعی که الان آرامآرام دارند ميآیند و اصلا بزرگترین دلمشغولی مدیران جوامع را دارند تشکیل ميدهند.
به هر حال ما نميتوانیم اینها را به امان خدا رها بکینم ،بر اینها باید یک نظم و نسقی حاکم بشود، یک نظام مدیریتی باید برایش تعریف بشود و این نظام مدیریتی را بایستی یک کسی بیاموزد و همینجوری نخواهد بود.
بحثی را مطرح نمودید پیرامون رسانههای جمعی و اجتماعی ؛و دقیقتر ميشوم ، آیا اصلا از نظر شما رسانههای اجتماعی قابل مدیریت هستند؟
به نظر من همه چیز قابل مدیریت هست یعنی بشر و علم مدیریت در واقع ابزارهایی را دارد که اینها پدیدههایی را که وجود دارد ميتوانند مهندسی، مدیریت و کنترل بکنند، این ابزارها شامل برنامهریزی، سازماندهی، کنترل و نظارت و همه اینها ميشود.
رسانههای اجتماعی،سایتها و امثال اینها امروزه از یک نوع چابکی برخوردار هستند و به نوعی ماهیتشان این هست که براحتی شکل ميگیرند و همانگونه هم جمع و پراکنده ميشوند و به آسانی نیز پیام ميفرستند.خوب حالا اگر ما به طریقی اینها را مدیریت بکنیم ميتوانیم به آن چیزی که دلمان ميخواهد دسترسی پیدا کنیم در غیر این صورت نه .
الان در بین برخی مسئولان فرهنگی ما وقتی واژهي مدیریت مطرح ميشود تصور ميکنند که باید فقط فیلترینگ انجام دهند ،در مورد رسانههای اجتماعی محبوب در حال حاضر تنها راهکاری که در پیش گرفته شده شاید فیلترینگ باشد. به نظر شما این راهکار درستی است؟
نه (با تاکید سه باره)، شما به هیچ چیز با جبر و محدود نمودن نميتوانید دسترسی پیدا کنید.
ببینید ما حداقل در این سی سال تجربههای زیادی را در زمینه رسانه کسب کردیم.شما در نظر داشته باشید، برای مقابله با ویدئو از یکطرف و ماهواره از طرف دیگر با همین اقدامات محدود کننده شروع نمودیم، ولی بعد از یک مدت به این نتیجه رسیدهایم که نميتوانیم اینها را کنترل کنیم و بایستی بیاید و رها باشد و آمدیم به سمت مدیریت کردن اینها.مدیریت کردن اینهاست که ميتواند جواب دهد.
حالا این رسانههای اجتماعی هم همین حالت را ميتواند داشته باشد. امروزه به هرحال قانونهای خاصی دارد وضع ميشود و از سوی دیگر هم، ما ميتوانیم با ساختارها و سازمانهایی که شکل ميدهیم و با انگیزههایی که ایجاد ميکنیم این سایتها را به سمتی که مورد علاقه سیاستگذاران جامعه است هدایت کنیم. به هر صورت اینها باید بیایند و مدیریت، سرپرستی و رهبری ما را قبول کنند.اگر قبول کردند آن موقع شما خواهید دید که شیوههای صحیح را ميپذیرند و کارهای درستی را انجام ميدهند که خیلی جاهای دیگر هم دارد اتفاق ميافتد.
پیشنهاد شما برای اینکه فارغالتحصیلان این رشته در مراکز تصمیمساز و در نقش سیاستگذار برای رسانههای کشور ظاهر شوند یا افراد دیگری از این رشته، بخشهای تخصصی رسانهها را به عهده بگیرند چیست؟
اولش ما باید بیاییم و به اثبات برسانیم که ما این تواناییها را داریم و ميتوانیم در این امور نقش آفرین باشیم، بعد از اینکه این به اثبات رسید آن موقع خودشان ما را دعوت خواهند کرد. به زور نميشود که خود را به دیگران تحمیل نمود، میبایست ضرورت وجود خودتان را به اثبات برسانید و بنابراین فارغالتحصیلان ما باید بتوانند این کارها را بکنند.
این نکته را هم توجه داشته باشید که نميتوان یکباره در بالا نشست، باید یک مراحلی را طی نمود؛ یعنی باید از یک خطوطی مثل مدیریت رسانههای مختلف شروع نمود و بهتدریج در هستههای تصمیمساز و تصمیمگیر ورود نمود آن موقع هست که ميتوانیم به عنوان مدیران عالی استراتژیک مطرح شویم.
اشاره فرمودید که الان چندان از وضعیت رسانههای ما مثلا صدا و سیما و رسانههای مکتوب رضایت ندارید. به نظر شما باید چه کرد که دو کانال سرگرمی با پخش چند سریال کلیت صدا و سیمای ما را مقهور خود نکند و بخشهای رسانهاي ما به جایگاهی که باید دست یابند؟
اینها بر میگردد به تواناییهای تولیدی ما؛ البته صدا و سیما در این سالهای اخیر با سریالهای فاخری که تولید کرده، برنامههایی که بعضا چیده و شبکههایی که ایجاد نموده خیلی خوب کار کرده و مخاطبان خاصی را برای خودش دست و پا کرده بویژه در سطوح استانی؛ اما خوب توانمندی صدا و سیما بسیار بالاست و از آن توقع بیشتری هم ميرود. یکی از مسائلی که باید بیاید و مطرح شود این هست که ما باید تنوع برنامهايمان در زمینه سرگرمی را بیشتر کنیم. هماکنون صدا و سیما از وظایفی که یک رسانه دارد بیشتر در قسمتهای آموزش،هدایت و رهبری و امثال اینها فعالست و بخش سرگرمی را شاید بشود گفت نسبتا کمتر.نسبت به این قسمت هم باید توجه بیشتری بشود.البته اشاره کردم که در سالهای اخیر نسبتا توجه شده ولی با توجه به جمعیت کشور ما و مسائلی که وجود دارد توقع بیشتری ميرود و این البته هزینه بیشتری را هم ميطلبد. ببینید تولید بسیار پر هزینه است.شما اگر دقت کنید ميبینید که شبکههای اروپایی شاید بیش از 70 تا 80 درصد برنامههایشان آمریکایی است و به امریکا هم که نظر بیفکنیم هالیوود هست و چندین موسسه تولیدی که 24 ساعته مشغول تولید هستند و این تولید را به سرتا سر جهان ميدهند و همه از این محصولات استفاده ميکنند،خوب ما بخش تولیدمان چنین توانمندی را ندارد. مثلا شما نگاه ميکنید ميبینید که ما یک سریال فاخری مانند مختارنامه را تولید ميکنیم که هزینهاش بسیار بسیار بالاست، و این فقط در قلمرو کشور خودمان ست و این هزینهي سرانهي رسانهي ما را خیلی بالا ميبرد.در حالیکه مشابه همین را درهالیوود طرف تولید ميکند و به بیش از 80 کشور دنیا ميفروشد و هزینهي سرانهاي که بدست ميآید بسیار پایین است. ما یک مشکلات ساختاری این چنینی را هم داریم که باید اینها را هم مورد توجه قرار دهیم.
نظر شما این هست که باید به سمت خصوصیسازی برویم؟
خصوصی سازی یکی از راههاست و یا رفتن و خریدن بسیاری از برنامههای سرگرمی که با فرهنگ ما خیلی منافات نداشته باشد.
چون همه را که ما نميتوانیم تولید بکنیم و اصلا مقرون به صرفه نیست.یکی از بحثهایی که ما در مدیریت رسانه داریم همین است که آیا شما همه چیز را ميخواهی و باید خودت تولید نمایی؟من سوال ميکنم آیا مثلا تولید خودرو برای کشور مقرون به صرفه بوده ؟اگر ما وارد ميکردیم شما فکر نميکنید بهتر ميبود؟ توجه ميکنید،یعنی outsourcing یا «برون سپاری» خیلی جاها ميتواند جواب بدهد منتها در کار رسانه خیلی دقت ميخواهد، چرا؟ چون شما با فرهنگ و ایدئولوژی سر و کار دارید، از هرجایی و هر کسی نميتوانید بخرید و هر برنامهاي را هم نميتوانید داشته باشید.اگر قرار بر برون سپاری شد، حتما بایستی خیلی دقت بکنید یا اصلا بهطور کامل سفارش بدهید.
آقای دکتر یک مقدار از قسمت مباحث تخصصی خارج ميشوم و با اجازه کمی سوالات شخصی را ميپرسم.
یک مقداری از خودتان بگویید؛ مدارسی که بودید و مقاطعی که گذراندید تا نهایت که، به پروفسوری رسیدید.
بله،عرض ميشود به حضورتان که من رشتهي ریاضی را از دبیرستان مروی تهران فارغالتحصیل شدم بعد لیسانسم را در مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران گرفتم. فوق لیسانس اولم مدیریت بازرگانی بود از دانشگاه اوکلاهامای امریکا ،فوق لیسانس دومم جامعه شناسی از دانشگاه تهران ،دکترای اول مدیریت با گرایش رهبری تجاری از دانشگاه اوهایو و دکترای دوم ارتباطات، که با شش سال فاصله نسبت به دکترای اول باز هم از دانشگاه اوهایو دریافت کردم و در نهایت فوق دکتراي ارتباطات سازمانی را نیز از همان دانشگاه گرفتم. اینها تحصیلات بنده هست.
از اساتید تاثیرگذار بر خودتان نام ببرید ؛ در مقاطع مختلفی که حالا خاطرتان هست ،چه در دبیرستان و چه دانشگاه .کسانی که واقعا تاثیر داشتند روی روند زندگیتان؟
استادان زیادی روی من تاثیر داشتند.در ایران ،در دوره دبیرستان مرحوم دکتر خسرو فرشید ورد که بعدها استاد دانشگاه تهران شد و همچنین مرحوم جلال آل احمد.
در دانشگاه مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی و مرحوم دکتر امیر حسین آریا نپور در جامعه شناسی ؛ از امریکا مرحوم پروفسور کراول (Crawl)، اینهایی که نام ميبرم بیشترشان مدیریتی هستند و اغلب شان فوت شدهاند، مرحوم پروفسور راجرز، پروفسور استیونز، پروفسور گویر که در قید حیاتست و الان در دانشگاه ایالتی آریزونا تدریس ميکند. اینها اساتید خیلی تاثیرگذار روی من بودند.
شما کتابها و آثار زیادی در حوزههای مختلف نوشتهاید،هم تعدادش را اگر خاطرتان هست بیان بفرمایید و هم اینکه عناوینی که بیشتر دوست دارید.
بیش از 39 تا شده تا الان.آنهایی که خودم بیشتر ميپسندم: ارتباطات انسانی(2جلد)، ارتباطات سازمانی، ارتباطات غیرکلامی، اصول مدیریت، رهبری، نظریهپردازان و مشاهیر مدیریت، ارتباطات و توسعه،«فرهنگها و سازمانها، برنامهریزی ذهن»، فرهنگنامه مدیریت، رفتار سازمانی.
آخرین کتابتان چه عنوانی داشته است؟
کتابی که تازه بیرون آمده، ترجمهاي است تحت عنوان مدیریت استراتژیک رسانههای دیجیتال.
از اولین حضورتان در کلاس برای تدریس بگویید،خاطرتان هست؟
بله، سال 1350 بود. منتها قبلش هم من از خیلی پیشتر تدریس ميکردم ،در سطح کلاس اکابر و اینها ؛من پدر بزرگم مدیر مدرسه بود و بنده هم از بچگی با او ميرفتم .آن موقع شبها بزرگسالان برای درس دادن نميآمدند و خیلی مواقع من ميرفتم جای آنها درس ميدادم؛ سنم هم خیلی پایین بود و من 12-13 سال بیشتر نداشتم که ميرفتم کلاس.
تدریس در دانشگاه هم از سال 1350 شروع شد از مدرسه عالی بازرگانی تهران و مدرسه عالی مدیریت گیلان که الان شده دانشکده مدیریت دانشگاه گیلان، بعد هم رفتم امریکا و بعد از امریکا آمدم و رفتم دانشگاه تهران.
از سر کلاسهای درستان خاطره شیرینی دارید؟
شاید یکی از اولین کلاسهای من بود که قرار بود درس بازاریابی را بدهم.سه دوره اینها استاد نداشتند و 3 تا 60 تا دانشجو گرفته بودند یعنی 180 نفر سر کلاس بودند! وقتی میرفتم نسبتا کم سن هم بودم یعنی از سه چهارم کلاس سن بنده پایینتر بود.وقتی وارد کلاس شدم رفتم پشت تریبون استاد بچهها فریاد ميزدند بیا پایین! بیا پایین! و خلاصه من یک مدتی مکث کردم تا سر و صداها خوابید، جالبم این بود که هیچ کسی هم نیامده بود که من را معرفی کند، همینطوری به من گفتند برو سر فلان کلاس، ما هم پا شدیم رفتیم! بعد دیدیم همینطور گوش تا گوش 180 نفر نشستند من هم رفتم آنجا شروع کردم ابتدا به لرزیدن؛ بعد این تریبونها طوری بود که معمولا یک تختهاي ميگذاشتند که پله مانند بود که استاد بالاتر قرار ميگرفت، من اینقدر اضطراب داشتم که از اون افتادم پایین! بچهها آمدند زیر بغلم را گرفتند و من را گذاشتند روی صندلی و به هر صورت کمکم مسلط شدم به کلاس و گفتم قرار است من درس بازاریابی را به شما بدهم و درس را شروع کردم، درس را که شروع کردم یواش یواش بچهها من را پذیرفتند و من دیگر توانستم آن کلاس را به پایان برسانم.
روشتان در طراحی سوالات امتحان چگونه است؟ به چه چیزی دقت دارید؟
بستگی دارد، اعتقادم این هست که دانشجو باید تحلیلی باشد، دانشجو اگر نتواند تحلیل بکند دانشجوی خیلی قوی نميتواند باشد و برای اینکه تحلیلی شود بایستی خیلی مطالعات جانبی داشته باشد،کتابهای متعددی را بخواند و حتی حالت interdisciplinary (میان رشتهای) باید بگیرد به خودش. خود من خیلی interdisciplinary بودم از ادبیات گرفته تا هنر و بعد مدیریت، شاید یکی از دلایلی که کلاسهایم برای بچهها جذاب ميشود همین هست. این احساس را ميکنم که در این رشتهها یک نوع پیوندهایی هم ميتواند وجود داشته باشد و بنابراین توقعم این هست که دانشجویم هم این حالت میان رشتهاي را داشته باشد بویژه برای مدیریت رسانه اساسا من معتقدم که یک آدم interdisciplinary کامل باید باشد شخصی که هم فلسفه بداند،هم جامعه شناسی،هم حقوق و هم اقتصاد و در نهایت مدیریت.
واکنشتان نسبت به سوالات بیربط دانشجویان چیست؟
بنده تصور نميکنم کسی سوال بیربط بکند، من همیشه ميگویم قاعدتا هر سوالی از یک جایی بر ميخیزد.
جوابها چی؟
جواب هم همینطور است، سوال از یک جایی برميخیزد، هیچ موقع جواب سوال هم بیربط نخواهد بود مگر اینکه بیاییم بگوییم شما از یک چیزی صحبت ميکنید و کس دیگری بیاید و از چیز دیگری صحبت کند، خوب آن موقع تقریبا ميشود گفت که این کار چندان چسبنده نیست. ولی در اکثر موارد معمولا دانشجو سوالی که از شما ميپرسد در ارتباط با گفتههای شما خواهد بود ،حالا سخنان شما در زمینه مدیریت چون هر بخشش ميآید در یک رشتهاي مثلا ميرود در جامعه شناسی، سیاست، فلسفه و امثال اینها نميتوانید بگویید سوالی که در ذهن دانشجو ایجاد شده در زمینههای مرتبط با این موضوعات بیربط است به هرحال ميتواند با یکی از اینها ارتباط داشته باشد.
آقای دکتر،در امتحان به خط خوش هم نمره ميدهید؟
قطعا، قطعا، ببینید ما همه انسانیم .اصلا ورقه زیبا،خط خوش،نثر محکم آدم را تحت تاثیر قرار ميدهد.در قدیم هم یک کسی را که ميخواستند استخدام کنند به او ميگفتند یک چیزی بنویس، و آن کسی که ميخواست او را استخدام کند داوری ميکرد، میگفت آقا فلانی خط و ربطش خوب است.خط همان ظاهر خطش است ،ربط هم همان کلماتی که به کار ميبرد و نثری که به کار ميبرد و این به نظر من خیلی مهمه، این آرامآرام در بچههای دانشجو خیلی کمرنگ شده و شاید بشود گفت گسترش رایانه روز به روز هم این را ضعیفتر ميکند.
در مصاحبههای دکتری چی؟ به سر و وضع ظاهری و مرتب بودن فرد اهمیت ميدهید؟
طبیعی است،اصولا من معتقدم ، در مدیریت نظم اساسا یک چیز بنیادی است.
حضور و غیاب منظم چطور؟ تاثیری در نمره دانشجویانتان دارد؟
نه چندان زیاد، من ميگویم درس اگر گیرا باشد دانشجو خودش را موظف و مکلف ميداند که بیاید ولی خوب اگر ناگیرا بود شما به زور نميتوانید آدمها را بنشانید.
اولین کتابتان را خاطرتان هست ؟ چه زمانی منتشر شد؟
یک کتاب خیلی کوچکی است، قبل از انقلاب من این را نوشتم، تحت عنوان«تکنولوژی و تکامل فرهنگی،مقالاتی در جامعهشناسی صنعتی»،در دوره دکتری بنده بود.
تکه کلام همیشگی تان چیست؟
(خنده عمیق)، خوب خیلی چیزها ميتواند باشد، والا نميدانم، بچهها باید بدونن این را از آنها باید بپرسید.
ورزشکار مورد علاقهتان؟
در حال حاضر یا قدیم؟
هر دو
از قدیم، مرحوم تختی
برای دیدن مسابقات ورزشگاه هم ميرفتید؟
بله، بله
از فعلیها کدامیک؟
رونالدو
کریستیانو رونالدو رئال مادرید؟
بله
اسطورهي مورد علاقهتان؟
رستم
تفریحی که دوست دارید؟
کوهنوردی
الان هم ميروید؟
کموبیش، الان که دیگر مریض شدهام نه زیاد
از کدام شاعر بیشتر شعر حفظ هستید؟
حافظ و البته مولوی بیشتر
نظرتان دربارهي فرار مغزها؟
در کشورهایی که کمتر توسعه یافتهاند فرار مغزها بسیار زیاد است و من از دیرباز به آن مياندیشیدم و مرحوم احسان نراقی واضع این کلمه است در موقعی که در یونسکو بود.او معتقد بود که کشورهای کمتر توسعه یافته نیرو پرورش ميدهند و تحویل کشورهای توسعه یافته ميدهند و این در واقع یک نوع استثمار است که تواما هم اقتصادی و هم فرهنگی است.
وقتی ميشنوید یکی از دانشجویانتان جزو این پدیده قرار ميگیرد چه حسی پیدا ميکنید؟ کسی که ميشد از او اینجا استفاده بشود اما ميرود؟
اينكه در كشور ما زمينه و اراده قوي براي بهرهبرداري از نخبگان دانشگاهي وجود ندارد مايه تاثر است. بايد شرايط به گونهاي رقم بخورد تا جايگاه نخبگان متعالي تر از پيشنهادهايي باشد كه خارج از كشور به آنها ميشود. اما با كمال تاسف الان شرايط برعكس اين است. چراکه بیشتر دانشجویان من که اینجا ماندند کارهاي نشدند ولی آنجا که ميروند کارهای خوبی دارند انجام ميدهند.
آقای دکتر تیتر را به ما دادید دیگر؟
( خنده استاد)، واقعا خوب آدم احساس ميکند که آنجا این بچهها خیلی موفقند، خیلی از دانشجویان من الان رفتهاند آنجا و استاد شدهاند و کارهای خیلی خوبی دارند انجام ميدهند. اینجا که ميمانند خیلی زیاد مورد توجه قرار نميگیرند.
توصیهتان به دانشجویان جوان چیست؟
عرض شود که درس بخوانند، خودشان را آماده کنند برای «دنیای فردا»، دنیای فردا دنیای دانایی است .کسانی که داناترند در واقع توانایی بیشتری را دارند، و سازمانها «دانایی محور» خواهند بود.
چه چیزی بیشتر آزارتان ميدهد؟
تنبلی
از خصوصیات اخلاقی دیگران چی، در جامعه چه چیزی را وقتی میبینید بیشتر اذیتتان ميکند و ناراحت ميشوید؟
دروغ
شما فرمودید جامعه آینده و سازمانهای آینده دانایی محور خواهند بود.چشماندازتان از حرکت رسانهها در دنیا چیست و به چه سمتی خواهند رفت؟
قطعا اینها باید در جهت دانایی حرکت بکنند یعنی در واقع اصلا یکی از پایههای دانایی، خود رسانهها خواهند بود.
به سمت فردی شدن خواهند رفت یا به سمت شبکههای اجتماعی که هر فرد یک رسانه بشود؟
به آن سمت ميتواند برود ولی نه ،ببینید بشر به هر حال آن روح جمعی را هم دارد، آن روح جمعی بشر مهم است.الان شما دقیق هم که نگاه کنید ميبینید از آن جهت که رسانههای جدیدی که آمدهاند برخیشان بیشتر ما را منزوی کردهاند و خلاهایی را ایجاد نمودهاند جوامع به سمت مطالعه و بررسی اینها رفتهاند و به نوعی دارند بر ميگردند به سمت رسانههایی که بیشتر حالت تعاملی داشته باشند، بنابراین خیلی زیاد به صورت فردی نخواهد بود، حالتی که خواهد بود رسانههای تعاملی است .مثلا شما الان به توییتر نگاه ميکنید،فیس بوک را که ميبینید؛ اینها یک نوع رسانههای تعاملی است که به صورت اجتماعی ميآید و زمینه را برایتان مهیا ميکند.
تاریخ تولدتان؟
1322
چه روزی ؟
9 تیر، منتها شناسنامهام مال 1321 است.یکسال شناسنامهام را بزرگ گرفتند که زودتر بروم مدرسه
آقای دکتر،سربازی هم رفتهاید؟
بله
خاطرتان هست که کجا بود؟
بله،من دورهي 6ماهه را در مرکز پیاده نظام شیراز گذراندم که آن موقع یکی از مراکز سفت و سخت پیاده نظام بود. بعد از اینکه درجه گرفتم و ستوان 2 شدم به پایگاه سوم شکاری همدان که پایگاه هوایی است رفتم.
خودتان خلبانی کرده اید؟
نه ،خلبانی نکردم، ولی به هر حال کمبود افسر داشتند و یک گروهان را به من دادند.
در حال حاضر کجا مشغولید؟
الان بیشتر در اختیار واحد علوم و تحقیقات هستم و با دانشگاه تهران هم همکاری خودم را حفظ کردم ، پنج شنبه و جمعه در پردیس کیش هستم و سه شنبهها در پردیس البرز.
آقای دکتر احساس خستگی نميکنید از این همه فعالیت؟
چرا بعضی مواقع، ولی وقتی کلاس ميروم خستگیهایم در ميرود.
نظرتان دربارهي بی فرهنگی چیست؟
من اعتقاد دارم بی فرهنگی وجود ندارد ،بد فرهنگی ممکن است وجود داشته باشد که آن هم مفهومی نسبی است.یک فرهنگ چیزهایی را خوب ميداند و یک فرهنگی چیزهایی را بد ميداند. پس بنابراین بد فرهنگی نسبت به یک فرهنگ ممکن است که وجود داشته باشدولی بیفرهنگی وجود ندارد، به هر حال ،همیشه یک نوع فرهنگ هست.
پیغامی برای آدمهای هزاره بعد دارید؟
(خنده)، من ميگویم خوش به حالشان
از نظر شما خوشبخت زندگی ميکنند؟
نمیدانم در خوشبحتی هستند یا نه ولی به هر حال مطمئن هستم که آنها تجربهاي که ما داریم را خواهند داشت و خیلی چیزهای فراتر از آن چیزی که ما داریم
مهمترین مشخصهي فرهنگی ایران را چه ميدانید؟
مهمترین خصیصه فرهنگ ایران نوعی «اخلاق گرایی» و «توجه به بالا» ست.من همیشه در بحثهای میان فرهنگی این را مطرح ميکنم که فرهنگ کشوری مثل ایران همیشه سر به آسمان دارد و فرهنگ غربی پا بر زمین. بنابراین، این نگاه آسمانی که ما داشتیم چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام از ما یک آدمهای کاملا متفاوتی ساخته است، اسطورههایمان هم متفاوتند.
آخرین کتابی که خواندید؟
آخرین کتابی که الان هم، هنوز دارم ميخوانم «یادداشتهای مرحوم نفیسی» است که کتاب قطوری است.
چه کتابهایی در زندگی تان تاثیرگذار بوده؟
کتابهای زیادی بودهاند شاید بشود گفت کتابهای فلسفه بسیار بیشتر، مثلا از کاپلستون، راسل و سارتر
شما اهل ادبیات و فرهنگ هم زیاد بودهاید، از کتابهای ادبی و فرهنگی چطور؟
مثنوی مولوی، و از معاصرین آثار نیما، احمد شاملو، نصرت رحمانی، یدالله رویایی و سهراب سپهری.
از خارجیها هم آندره ژید، آندره مالرو، اکتاویو پاز که کارش را هم ترجمه کردهام، اینها شعرایی هستند که از غرب من خیلی دوستشان دارم.
روزنامهاي که ميخوانید؟
در حال حاضر همشهری
آخرین فیلمی که دیدهاید؟
یادم نميآید
کدام فیلم رویتان تاثیر داشته است؟
فیلمهای خیلی زیادی دیدم که روی من تاثیر داشتهاند مثلا «خشت و آینه» آقای گلستان و از جدیدها کارهای کیارستمی
از خارجیها ؟
معمولا کمتر ميبینم، وقت فیلم دیدن کم هست.
بین سریالها کدامیک؟
مختارنامه تنها سریالی است که کامل دیدم.
علتش چه بود؟ ناشی از علاقهتان به امام حسین علیهالسلام ؟
بله این از یک طرف، و از سوی دیگر خود تاریخ. ازhobby های من تاریخ است. از دانشجویان من اگر بپرسید ميگویند فلانی یک پا تاریخدان است.
نظرتان در مورد نشریه «دانش رسانه» چیست؟
امیدوار هستم (2بار)،که «دانش رسانه» انشاالله یک نشریهاي بشود که دانش رسانه را بین عموم مردم بتواند ببرد و من فکر ميکنم اگر بتواند این کار را بکند رشته «مدیریت رسانه» ما هم به یک سرانجام مبارکی انشاالله ميرسد.
حرف دل؟
کار،کار،کار.تا بتوانیم کشورمان را بین بقیه کشورها موفق نگه داریم ؛یعنی به جای حرف زدن و به هر صورت شعار دادن و اینها، باید در زمینههای مختلف کار بکنیم.
خیلی ممنون از لطف تان که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.